سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی بی گل
 
قالب وبلاگ
قند عسل های بی بی

مامان خوبم ذره ذره وجودم همیشه تورو صدا میزنه

فرشته ی مهربون زندگیم، تنهاتکیه گاه زندگیم ،سنگ صبورم بی نهایت دوستت دارم همیشه دوست داشتمو دارم که سرتا پاتو غرق بوسه کنم و میکنم
حاضر نیستم خم به ابروت بیوفته از خدا میخام همیشه دلت شاد و لبت پرخنده باشه
خدایا تو کمک کن که هیچ وقت شرمنده ی فرشته ی مهربون زندگیم نشم
خدایا تو سلامتش بدار
خدایا خودت مراقب عزیز دل من باش
مامان عزیزم عزیزترینم قشنگم بی بی گل فدات بشه الهی روزت مبارک باشه نازنینم


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 9:19 عصر ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]

این روزا همش یه اتفاقاتی میوفته که بابا برام تجسم میشه و براش فاتحه میخونم

شایدم باین خاطره که اینروزا خیلی دلم براش تنگ شده و بیش از همیشه نبودش تو زندگیم حس میشه

نمیدونم اما همینم که یادش میاد تو ذهنم برام یه جورایی شیرینو خوشمزه

حس بودن بابا با من خوشمزه اس

امشب رفته بودیم دکتر با اباجی بزرگه که دکتر دستشو چک کنه ببینه دیگه نیاز به اتل داره یا نه و منم برا مشکل این سالای اخیرم یعنی پام

موقع برگشت(البته با اباجی جونیم یه جای دیگم رفتیم که کلی پیاده روی داشت) خسته و کوفته از اون همه راهی که پیاده روی کرده بودیم نشستیم تو تاکسی

راننده تاکسی یه نواری گذاشته بود(شایدم سی دی بود نمیدونم) از اهنگای قدیم و یه مردی برا خودش میخوند منم اعصاب اهنگ ندارم هی تو دلم میگفتم خوبه بگم خاموشش کنه حوصله اهنگ ندارم امشبه رو

که یهو اقای خواننده ی قصه ما شروع کرد همون شعری رو بخونه که همیشه بابا میخوند و برامون سرو گردن میومدو شوخی میکرد

تا اون لحظه حرصم در اومده بود که چرا اصلا اهنگ گذاشتی اما وقتی اون ترانه ای که بابا میخوند شروع به پخش شد دلم نمیخاست از ماشین پیاده بشم و محو اون ترانه شده بودم(اهنگش از اون اهنگای قدیمی بود که رو مخ بود) یه آن بابا جلو چشمم اومدو صدای بابا تو گوشم پیچید با اون سرو گردنی که میمومد موقع خوندن

رسیدیم به محلی که باید پیاده میشدیم و ناگزیر پیاد شدیم از تاکسی . یهو همزمان با ابجی جونیم گفتیم خدا رحمت کنه بابا رو. زدیم زیر خنده چون باهم گفتیم

براشون فاتحه خوندیم

هرشب از نبود بابا دلم میگرفت امشب یه آن حس کردم هنوزم هست و این حس اونقدر برام خوشمزه بود که وصف نشدنیه. احساس خیلی خوبی دارم

باباجونیم دوستت دارم

روحت شاد و قرین رحمت الهی


[ یکشنبه 91/2/10 ] [ 1:53 صبح ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]

دیدم که ازپس در ، پهلوی من شکسته است
فریاد من در آنجا ، علی علی علی بود
بر روی سینه ی من ، با میخ در نوشتند
این جرم گفتن علی علی علی بود
من هم زخون سینه ، بر روی در نوشتم
تنها گناه زهرا ، علی علی علی بود


[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 6:8 عصر ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]

چند روزیه که بدجور دلم هواتو کرده
میدونی چقدر دوستت دارم اما نیستی حالمو ببینی
شایدم حس میکنی حالمو اما به روخود نمیاری
نمیدونی چقدر نبودت توی خونه حس میشه
نمیدونی چقدر جات خالیه
کاش میشد پیشت باشم اما نمیشه
امروز که سرم درد میکرد یاد روزای ماه رمضون افتادم که نزدیک افطار وقتی سرم درد میگرفتو میرفتم تواتاق کز میکردمو از درد به خودم میپیچیدم میومدی و اروم شروع به ماساژ شونه هام میکردی و بعدم میزدی سر شونمو میگفتی پاشو بیا نزدیک افطاره افطار کنی حالت بهتر میشه
هنوزم گاهی وقتا وقتی زنگ در به صدا در میاد ناخوداگاه میگم بابا اومد
میدونم الان پیشم هستی بوی عطرت رو حس میکنم اما بابا جون برای اینکه یه بار دیگه به اسم صدام بزنی دلم لک زده
روحت شاد باباجونیم


[ سه شنبه 91/2/5 ] [ 1:0 صبح ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]
VID-20140424-WA0001.mp4


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 122179