بی بی گل | ||
امروز سالگرد بابا بود دیروز که جمعه بود نشد بریم سر مزارش چون مامان حال خوشی نداشت و افت قند شدید داشت اونم دو نوبت امروزم بازم تکرار شد و بازم دو نوبت بابا جونم این رو میزنم تو وبم که بدونی هنوزم به یادتیم و سالگرد برات میگیریم حالا اگر نشد بیاییم سر مزارت تودلمون سالگرد رو میگریم برات و مزارتو میبریم تودلمون و یادت میکنیم و برات فاتحه میفرستیم بابا جونم یه موقع فکر نکنی از یادم رفتی ها نه! همیشه به یادتم همیشه ی همیشه
خوش به حالت ای پدر
سایه ای بود و پناهی بود و نیست سخت دلتنگم کسی چون من مباد بــاورم نیست این من نـابــاورم مـی بـرم او را که آورده مـــــرا می برم درخاک مدفونش کنـــم مثل من ده ها تن دیگـــــر به راه منتظــــر تا بارشان خالی شــود هــرکسی هم صحبتـی پیدا کند دیدنش سخت است و گفتن سخت تر
بعد نوشت: شعر رو عوضش کردم به نظرم این بهتر میخوره به مطلبم تا شعر قبلی [ یکشنبه 92/2/1 ] [ 1:26 صبح ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |