سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی بی گل
 
قالب وبلاگ
قند عسل های بی بی

امروز روز جشن ازدواج ماه و خورشید بود. دلم شاد بود

برا تموم جوانهای مملکتم که مجردن دعا کردم که خدا یه بخت و روزی خوب نصیبشون کنه

امروز یه جشن عروسی تو حیات خونه ما گرفته شده بود

تقریبا حدود 30 دقیقه گنجشکای شاید محلمون جمع شده بودن توی خونه لابلای درختای خونه و آواز سرایی میکردند

خیلی قشنگ بود

همه با هم جیک جیک میکردن

صداشونو ضبط کردم اما نمیشه بذارمش چون پس زمینه صدای زیبای گنجشکا صدای مامان جونمم هست :پی

رفته بودم پشت شیشه و فقط گوش میکردم

مامان میگفت برا حضرت علی و حضرت فاطمه گنجشکا تو خونمون جشن گرفتند

خیلی قشنگ بود آوازسرایی شون

محو شده بودم

جالب بود که هر از چند ثانیه ای یه گنجشک جا به جا میشد میپرید یه گوشه دیگه انگار که از قصد این حرکاتو میکردن

و من محو تماشای اونا

همون موقع یادم اومد از دوستام از افرادی که میشناختم و براشون دعا کردم که خدا یه بخت و روزی خوب نصیبشون کنه

و صدقه سر اونا به من هم بخت رو روزی خوبی بده

خدا جونم به حق حضرت زهرا به دخترا یه بخت و روزی خوب بده یه همسر شایسته و خوب

خدا جونم به پسرا هم یه بخت و روزی خوب بده و یه همسر خوب و شایسته عطا کن که دلای هر دوشون آروم بشه

الهی آمین


[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 11:22 عصر ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]

امشب شب عروسی ماه و خورشید است. آسمان، جلوی قدم‏هایشان دامن می‏ گسترد. نسیم، دیوارهای کوچه را غرق بوسه می‏کند؛ و ندای زیبای تکبیر، موسیقی شادترین عروسی هستی می شود. چه مبارک شبی است امشب

اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(ع) حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.

 


http://img1.tebyan.net/Big/1392/07/3b25293415964d98b2539dc16278cd15.jpg


[ یکشنبه 92/7/14 ] [ 11:0 عصر ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]
خدایا چرا بعضی از بنده هات اینقدر شیطنت میکنن و توی بازی زندگی جر میزنن
خب آخه بدجور اذیت میکنن خب خوبه منم مثه اونا بد باشم؟؟
دیگه نمیخوام همبازیشون توی بازی زندگی باشم
خدا جونم از روزگارم شاکیم اونم همیشه اذیتم میکنه اونم بازی بلد نیست وقتایی که خیلی مهربون میشه شک میکنم این همون روزگار شر و شیطونه درست همون موقع ک شک میکنم شیطنتاش شروع میشه و بدجور اذیت میکنه نمیخاوم دیگه همبازی روزگارم باشم
خدایا دلم از همشون گرفته
خداجونم خسته شدم از بازیها و همبازی های بازی نابلد
دیگه نمیخوام بازی کنم چرا دستمو نمیگیری چرا بغلم نمیکنی نوازشم نمیکنی
خدایا دستام رو به سمتت دراز کردم اما قدم کوچیکه بهت نمیرسه تو دست دراز کن و دستامو بگیر
دلم تنگه برا آغوش گرمت برا نوازشات خدایا تنگ در آغوشم بگیرو نوازشم کن


[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 10:26 صبح ] [ بی بی گل ] [ دُر فشانی () ]
VID-20140424-WA0001.mp4


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 122189