|
بی بی گل 
| ||
|
سه رباعی از حسین منزوی که شرحیست از حال من بدون شرح!! بـشـنـاس مـــرا حکــایــتـی غـمــگـیــنـم افــســانـ? تـیــر? شــبـی ســنــگـیـــنـم تــلــخــم کــدرم شکـسـته ام مسـمـومـم ای دوســت! شـنـاخـتی مــرا؟ من ایــنـم
« دو »
مـن ایـنـم و غــرق خـسـتگــی آمـــده ام ویـــرانـــم و از شـکــســتـگی آمـــده ام از شـــهر یگــانگـی ؟ فرامــوشش کـن! از شـــهر هــــزار دســتـگــی آمـــده ام
« سه »
آنـجا بـا هـر کـه زیــســتم کـشـت مــرا هر همخونی به خــونی آغــشــت مــرا صدها دستی که دوست می خواندمشان صدها خنجر شـکــسـت در پـشت مــرا
[ سه شنبه 91/3/23 ] [ 9:36 صبح ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
میگم بازیت گرفته با من باور نمیکنن بچه ها خوشگلم نه ؟؟ خوش تیپو خوش قیافم نه؟؟ خدا جون خوب به قول داداداود خطر قر میایی سر ماها!!! الهی من قربونت برم که وقتی در رحمتت هم باز میشه خوش جا باز میشه اخه قربون شکلت تو همین هیری ویری کار تمام وقت؟؟؟ خو اخه نمیگی من امتحان دارم عجب خب دیگه چه میشه کرد تو هم این طوری خوشت میاد سر به سر من بذاری باشه بخند به ریش نداشتم منم میخندم فقط خدایی این یه دفعه رو روزگار رو تو بازی راه ندیم بذار این خندهه یه کوشولو به لبم بمونه راستی خدا جونیم باباییم خوبه؟؟ سلام منو دو قبضه دو آتیشه داغ داغ بهش برسون بگو بی بی زوده زود میاد سر مزارت بگو خیلی دوسش دارم ***************************** پارت دوم*************************** کسی میدونه حکمت خلقت اون چشم سیاه صورتی چیه؟؟ همون اسمشو نبر رو میگم دیگه چرا این موقع سال که میشه باید عهد سر راه من فلک زده سبز بشه خو لابد میگین خودش راه میوفته دوره این طرف اون طرف یهو هم دم در اتاق من میخوره به مسیرش میاد یه سلامی بکنه و دمشو بذاره رو کولش خو من نخام این به من سلام کنه باید کیو ببینم خو عامو من میترسم ازش اقا خو یکی بیا اینو بکشه خو من خوابم میاد خو پ.ن 1 :هه مام کلاس دار شدیم پ.ن زدیم پ.ن 2 : نوشته ام به دلم نچسبید دلم میخاست یه چیز بهتر بنویسم اما نشد اما دلم میخواست یه مطلب بزنم تو وبم دوستانی که میخونن اگر خیلی چرند پرند نوشتم به بزرگواریشون ببخشن [ دوشنبه 91/3/22 ] [ 12:41 صبح ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
مینویسم برا دلم مینویسم برا دلی که گرفته مینویسم برا دلم که یه دل به صد دل غمگینه هرکس میاد یه جوری بهش چنگ میزنه و میره هرکس میاد به سهم خودش لهش میکنه و میره خدایا خستم خدایا من فقط یه خبر خاستم نه ... خدایا همیشه خوشت میاد از بازی با من همبازی خوبی هستم نه؟؟؟ همیشه اون چیزی روکه ازت خاستم دقیق یه جور خنده دار حرص درارشو نصیبم کردی که هم بخندم هم حرصم بگیره خدایا به نظرت بسم نیس؟ خداجونم از بازی خسته شدم بیخودنیس بچه ها اینقدر انرژی دارن و همش بدو بدو میکنن چون روح بزرگشونو از تو گرفتن انرژیشونو از تو گرفتن اما خدا جون خستم ، خسته شدم از این همه بدوبدو خسته شدم از این همه دور الکی زدن خسته شدم از قایم باشک خسته شدم از این خاله بازیا توکه بام بازی میکنی و منو دنبال خودت میکشونی تا مثه فولاد ابدیده بشم روزگارم خودوش انداخته وسط بازی منو تو اونم داره منو دنبال خودش میبره هر بارم یه بلا سرم میاره باز خوبیه تو اینه بازی میکنی فقط بلا سرم نمیاری اما روزگار اذیتم میکنه یه وقتایی جوری هولم میده که نمیفهمم چطوری و ازکجا خوردم زمین شاید یه چهار بارم خورده باشم به درو دیوار یکی نیس به این روزگار بگه اخه این چه طرز بازیه قراره بازیم کنیم نه اینکه بازی کنی بابا منکه توپ بسکتبال نیسم که میکوبیم زمین خداجون تو بازی میکنی باهام بازی کن اما بگو روز گار دست از سرم برداره داره اشکمو درمیاره خدایا به داد دلم برس به بزرگیت قسم خستم خیلی خسته دلم میخاد بغلم کنی ارومم کنی از بس روزگار زمینم زده تموم تنم درد میکنه خدایا...!!! هق [ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 2:12 صبح ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
|
درباره وبلاگ  | |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] | ||
وقتی میبینمش انگار جونم میخاد بیاد تو حلقم البته یه وقتایی همراه با آژیر یه وقتایی هم صدا خفه کن میذارم برا آژیره
**
**
**
**^^)
