بی بی گل | ||
روز مادر رو به همه مادران ایرانی تبریک میگم ابن شعر هم تقدیم به همه مادرای عزیز:
آسمان را گفتم
می توانی آیا بهر یک لحظهء خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم *** خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم *** این جهان را گفتم هستی کون ومکان را گفتم می توانی آیا لفظ مادر گردی همهء رفعت را همهء عزت را همهء شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت وشوکت وشان کم دارم عزت ونام ونشان کم دارم *** آنجهان راگفتم می توانی آیا لحظه یی دامن مادر باشی مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی گفت نی نی هرگز من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم *** روی کردم با بحر گفتم اورا آیا می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی گفت نی نی هرگز من برای این کار بیکران بودن را بیکران کم دارم ناقص ومحدودم بهر این کار بزرگ قطره یی بیش نیم طاقت وتاب وتوان کم دارم *** صبحدم را گفتم می توانی آیا لب مادر گردی عسل وقند بریزد از تو لحظهء حرف زدن جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی گفت نی نی هرگز گل لبخند که روید زلبان مادر به بهار دگری نتوان یافت دربهشت دگری نتوان جست من ازان آب حیات من ازان لذت جان که بود خندهء اوچشمهء آن من ازان محرومم خندهء من خالیست زان سپیده که دمد از افق خندهء او خندهء او روح است خندهء او جان است جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم *** کردم از علم سوال می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبیان کم دارم *** درپی عشق شدم تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم دیدم او مادر بود دیدم او در دل عطر دیدم او در تن گل دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم دیدم او درپرش نبض سحر دیدم او درتپش قلب چمن دیدم او لحظهء روئیدن باغ از دل سبزترین فصل بهار لحظهء پر زدن پروانه در چمنزار دل انگیزترین زیبایی بلکه او درهمهء زیبایی بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی همه جا پیدا بود همه جا پیدا بود منبع: سایت صبح امید [ سه شنبه 92/2/10 ] [ 11:35 عصر ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
امروز سالگرد بابا بود دیروز که جمعه بود نشد بریم سر مزارش چون مامان حال خوشی نداشت و افت قند شدید داشت اونم دو نوبت امروزم بازم تکرار شد و بازم دو نوبت بابا جونم این رو میزنم تو وبم که بدونی هنوزم به یادتیم و سالگرد برات میگیریم حالا اگر نشد بیاییم سر مزارت تودلمون سالگرد رو میگریم برات و مزارتو میبریم تودلمون و یادت میکنیم و برات فاتحه میفرستیم بابا جونم یه موقع فکر نکنی از یادم رفتی ها نه! همیشه به یادتم همیشه ی همیشه
خوش به حالت ای پدر
سایه ای بود و پناهی بود و نیست سخت دلتنگم کسی چون من مباد بــاورم نیست این من نـابــاورم مـی بـرم او را که آورده مـــــرا می برم درخاک مدفونش کنـــم مثل من ده ها تن دیگـــــر به راه منتظــــر تا بارشان خالی شــود هــرکسی هم صحبتـی پیدا کند دیدنش سخت است و گفتن سخت تر
بعد نوشت: شعر رو عوضش کردم به نظرم این بهتر میخوره به مطلبم تا شعر قبلی [ یکشنبه 92/2/1 ] [ 1:26 صبح ] [ بی بی گل ]
[ دُر فشانی () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |